مذهب تشیع در دوره حکومت این خاندان چندین مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت. در اولین مرحله، حکام سلسله با ایجاد بناهای مذهبی و اعلان شعایر مذهبی تشیع، تا حدی این مذهب را در دکن گسترش دادند. با ورود میرمحمد مؤمن استرآبادی در سال 989 ق به دستگاه حکومت، مرحله شکوفایی تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان آغاز شد. اما با حمله شاه جهان در سال 1046 ق به حیدرآباد، مذهب تشیع در این منطقه رو به افول نهاد. در نهایت، در سال 1098 ق با تصرف گلکنده و حیدرآباد توسط اورنگ زیب، حکومت قطب شاهیان منقرض شد، اما تشیعی که آنها در این منطقه رواج دادند همچنان در آنجا پایدار ماند.
مقدمه
در آستانه انقراض حکومت بهمنیان و در سال 918 ق، حکومت قطب شاهیان به عنوان یکی از پنج جانشین حکومت بهمنیان تأسیس شد. بنیانگذار این سلسه، سلطان قلی قطب شاه، از بازماندگان قراقویونلوها بود که به هند مهاجرت کرده بود. وی حتی پیش از ورود به هند به مذهب شیعه اعتقاد داشت، از این رو، بلافاصله بعد از اعلام استقلال و به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی، مذهب شیعه را در قلمرو خود رسمیت بخشید.
حکومت قطب شاهیان نزدیک به دو قرن (قرون 10 و 11) در شرق دکن، حکومت کرد و در این دوره با حکومتهای همجوار خود و نیز با حکومت صفویان و گورکانیان نیز روابطی داشت.
یکی از مهمترین اقدمات این سلسله در طول این دو قرن حکومت، ترویج مذهب شیعه در این منطقه بود که در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.
تأسیس حکومت قطب شاهیان و رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع
پیشینه تشیع در دکن به دوره پیش از تأسیس حکومت قطب شاهیان، یعنی دوره حکومت بهمنیان میرسد. البته در این دوره تسنن مذهب رسمی قلمرو آنها بود، اما با این حال، گرایشهایی به تشیع نیز دیده میشد که تا حد زیادی تحت تأثیر ایرانیانی بود که به دکن مهاجرت میکردند. (خالدی، 1383، ص 54/ حسینی، 1379، ص 304)
قطب شاهیان که به قراقویونلوها منتسب بودند (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 176/ محمدهاشم خان، 1925م، ج 3، ص 268) به مذهب شیعه اعتقاد داشتند. سلطان قلی نیز هنگام ورود به هند در سال 883 ق به مذهب شیعه معتقد بود. (رویمر، 1380، ص 229)
سلطان قلی بنیانگذار این سلسله، از شاهزادگان قراقویونلو بود که چندی پس از انقراض آققویونلوها توسط قراقویونلوها در سال 883 ق، به همراه عمویش اللّه قلی عازم دکن شد تا در آنجا تحت حمایت بهمنیان دکن ـ که از قبل در خلال سفرهای تجارتی با آنها آشنا شده بودند، و در ضمن غلامان ترک را برای استفاده در امور کشوری و لشکری معزز میداشتند ـ ادامه حیات داده و مدارج رشد و ترقی را طی نماید. (ناشناس، بیتا، مقاله اول / خانزمان خان، 1377 ص 8/ Minorsky, 1995, P.71)
لازم به ذکر است که خاندان سلطان قلی پیش از این برای تجارت به هند میرفتند و سلطان قلی یکبار در کودکی به همراه عمویش اللّه قلی در یک سفر تجارتی به هند رفته بود. منابع، تاریخ این سفر را ننوشتهاند ولی بر اساس شواهد و قراین میتوان حدس زد که در سالهای اولیه غلبه آققویونلوها بر قراقویونلوها، یعنی در حدود سال 877 ق، بوده است. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. اطهر رضوی، 1377، ج 1، ص 462/ اکبر، بیتا، ص 10/ خانزمان خان، 1377، ص 8/ رویمر، 1380، ص 229)
آنها از مسیر دریای عمان و اقیانوس هند عازم هند شدند و در اواخر دوران حکومت محمد شاه سوم بهمنی (868 ـ 887 ق) به «بیدر»(2) وارد شدند. (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 167/ میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 10/ Minorsky, 1995, p.71)
قلی پس از ورود به هند به همراه عمویش اللّه قلی به دربار محمد شاه سوم بهمنی وارد شد و هدایایی را که با خود آورده بود تقدیم سلطان کرد. به دلیل آنکه سلاطین بهمنی دکن ـ همان گونه که پیشتر ذکر شد ـ قوم ترک را گرامی داشته و آنها را در امور کشوری و لشکری به خدمت میگرفتند، قلی نیز در جرگه خدمتگزاران ترک دربار وارد شد و چون به فن حساب و خوشنویسی مسلط بود و در انجام امور محوله جانب امانتداری را رعایت میکرد، به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و نزد درباریان اعتبار و عزت فراوانی به دست آورد تا اینکه در سال 901 ق به پاس سرکوب توطئهای که علیه سلطان محمود بهمنی (887 ـ 924 ق) طرح ریزی شده بود، به حکومت منطقه «تلنگانه»(3) منصوب شد. (ناشناس، بیتا، مقاله اول / طباطبا، 1355 ق، ص 145. برای تفصیل بیشتر ر. ک. صادقی علوی، 1385، ص 15)
سیر نزولی بی وقفه قدرت بهمنیان، زمینه استقلال حکام تابع در ایالات را فراهم میکرد. سلطان قلی نیز همچون دیگر حکومتهای تابع (نظامشاهیان، عادلشاهیان و ...) و چند سال پس از آنها، یعنی در سال 918 ق در گلکنده (Golkonda) اعلام استقلال نمود و بلافاصله مذهب شیعه امامیه را مذهب رسمی قلمرو خود قرار داد، اگرچه در تاریخ سلطان محمد قطب شاه آمده است که سلطان قلی پیش از آنکه شاه اسماعیل (907ـ930 ق) شیعه را در ایران مذهب رسمی اعلام کند، او مذهب تشیع را در قلمرو خود رسمیت بخشیده بود (ناشناس، بیتا، مقاله اول)، اما به تصریح منابع، شاه اسماعیل در سال 907 ق پس از آنکه به حکومت رسید، مذهب شیعه را در ایران رسمی کرد. قطب شاه حدود 11 سال بعد از او، یعنی در سال 918 ق، مذهب شیعه را مذهب رسمی قلمروش قرار داد و دستور داد که در منابر و بر روی سکهها نام و القاب ائمه شیعه ذکر شود و مؤذنان نیز عبارت «حی علی خیر العمل» را در اذان وارد کنند. (همان) لازم به تذکر است که حکومت نظامشاهیان و عادلشاهیان پیش از قطب شاهیان اعتقاد خود را به مذهب شیعه ابراز کرده بودند. (محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370/ میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 168/ خانزمان خان، 1377، ص 9) پس از آنکه قطب الملک مذهب شیعه را در قلمروش به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد، در ادامه نام شاه اسماعیل صفوی را نیز در خطبه بر نام خود مقدم کرد (میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370) تا بدین وسیله هم ارادت خود را به ایران وخاندان صفوی نشان دهد و هم در مقابل گورکانیان سنی مذهب از حمایت یک دولت شیعی برخوردار شود.
پس از اعلام استقلال قطب شاهیان، مذهب تشیع در طول دوران حکومت آنها سه دوره نسبتا متفاوت را پشت سر گذاشت. در ادامه، هر یک از این دورهها را جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم. البته این نکته را نیز باید مد نظر داشت که مورّخان این دوره بیش از آنکه به اوضاع اجتماعی، فرهنگی ومذهبی توجه داشته باشند، اغلب به شرح تاریخ سیاسی اکتفا نمودهاند. از این رو، اکثر مورّخان رویدادهای سیاسی، بخصوص شرح جنگها را در تألیفات خود ذکر کردهاند. تألیفاتی همچون حدیقة السلاطین میرزا نظام الدین احمد بن عبداللّه ساعدی شیرازی، که از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و مذهبی جامعه اطلاعاتی به دست میدهد،بسیار نادر است، که این مسئله بررسی وضعیت تشیع در این دوره را تا حدودی با مشکل مواجه میسازد.
مرحله تبلور مذهب تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان
این مرحله دوران حکومت سلطان قلی، جمشید، سبحان و ابراهیم قطب شاه را دربر میگیرد. از اولین اقدامات سلطان قلی پس از اعلام استقلال این بود که به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی (907 ـ 930 ق) مذهب شیعه را در قلمروش رسمیت بخشید (میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص32/ محمد هاشم خان، 1925 م، ج3، ص370/ هندوشاه، 1301 ق، ج2، ص168) بدینسان، از همان آغاز تأسیس این حکومت، مذهب شیعه در قلمرو حکومت آنها شروع به رشد و بالندگی کرد. در دوره سلطان قلی قطب شاه علاوه بر آنکه خطبه به نام دوازده امام خوانده میشد، برخی از بناهای مذهبی نیز جلوهای شیعی داشت. مؤید این مطلب کتیبههای مساجد و برخی از دیگر بناهایی است که توسط سلطان قلی تأسیس شده بود. برای مثال، میتوان از کتیبه مسجدی نزدیک دوازده قلعه گلکنده نام برد که بر روی آن شعار شیعی «لااله الا اللّه، محمد رسول اللّه، علیا ولی اللّه» به خط شخصی به نام عبدالکریم نوشته شده بود. این موارد نشان از اعتقادات شیعی آنان دارد. همچنین سلطان قلی بر روی سنگ قبر خود که در زمان حیاتش آن را ساخته بود، بر چهارده معصوم درود و صلوات فرستاده بود.(اطهر رضوی، 1377، ج 1، ص 467)
سلطان جمشید قطب شاه نیز در طول حکومت کوتاه مدت خود، سیاست پدر را در ترویج مذهب شیعه ادامه داد. اما علیرغم تلاشها و اقدامات این دو حاکم قطب شاهی، هنوز مذهب شیعه به صورت گسترده در بین مردم رواج نیافته بود. مؤید این مطلب آن است که در هیچیک از منابع تاریخ قطب شاهی مطلبی درباره برپایی مراسم مذهبی شیعه در دوران حکومت این دو حاکم نیامده است؛ چرا که اگر مراسم مذهبی خاص شیعه در مقیاسی عمومی برگزار میشد حتما به عنوان پدیده جدید اجتماعی در منابع منعکس میگردید. از این رو، میتوان حدس زد که اگر چنین مراسمی برپا میشد، به صورت مختصر، و مجالسی خصوصی بوده است.
با به حکومت رسیدن ابراهیم قطب شاه اوضاع تا حدی تغییر کرد. برجستهترین شخصیت شیعه در این دوره مصطفی خان اردستانی بود. وی که در به قدرت رسیدن ابراهیم نقش مؤثری ایفا کرده بود، در حکومت او به مقام «میر جمله» منصوب گردید. (هندوشاه، 1301 ق، ج2، ص 170/ خانزمان خان، 1377، ص 13) از مهمترین اقدامات مصطفی خان اردستانی، که در کنار دلایل سیاسی، انگیزه مذهبی نیز داشت، تلاش وی برای ایجاد اتحاد میان حکام مسلمان دکن علیه رامراج، حاکم هندو مذهب «ویجانگر» و غلبه بر او بود. (ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 38 ـ 40) نخستین گزارشهای منابع درباره برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم مربوط به این دوره است. نمایش نعل (تکه آهنی شبیه نعل اسب که روی کلاهخود نصب میشد) که به عقیده شیعیان دکن متعلق به کلاهخود امام حسین علیهالسلام بوده است و از بیجاپور به گلکنده آورده شده بود، جزو لاینفک مراسم عزاداری در این دوره بود. (خانزمان خان، 1377، ص17/ اطهر رضوی، 1377، ج1، ص484)
مرحله شکوفایی و اوج گسترش تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان
با ورود میر محمد مؤمن استرآبادی در سال 989 ق به گلکنده، دوره شکوفایی مذهب تشیع در این منطقه آغاز شد. وی از سادات و بزرگان استرآباد و خواهرزاده میر فخرالدین سماکی شاعر بود و از علمای زمان خود بهشمار میآمد. میر مؤمن معلم شاهزاده صفوی حیدرمیرزا بود که پس از مرگ وی و استیلای شاه اسماعیل دوم (984 ـ 985 ق) تاب توقف در ایران نیاورد و در سال 986 ق عازم حج شد. وی از آنجا به دکن رفت و چون محمد قلی قطب شاه به تشیع شهرت داشت، در سال 989 ق به نزد وی شتافت. محمدقلی پس از اخراج شاهمیر طباطبایی، میرمؤمن را مشاور خود قرار داد و شدیدا تحت تأثیر تقوا و هوش سیاسی او قرار گرفت. (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 174/ انصاری، 2535 شاهنشاهی، ص 299 ـ 300/ اسکندر بیک منشی، 1377، ج 1، ص 232 ـ 333)
این مرحله با حکومت سلطان محمد قلی، سلطان محمد و نیمی از دوره حکومت سلطان عبداللّه قطب شاه همراه بود. میر محمد مؤمن در سال 993 ق از سوی محمد قلی قطب شاه به پیشوایی منصوب شد و تا پایان عمر (سال 1034 ق) این منصب را در اختیار داشت. زمانی که محمد قلی قطب شاه میخواست شهر حیدر آباد را بنا کند، مسئولیت طراحی این شهر را به میر محمد مؤمن سپرد. او نیز در طراحی این شهر به بناهای مذهبی، بهویژه بناهای مربوط به مذهب شیعه، توجه خاص داشت. یکی از این عمارات مهم مذهبی که بنای آن در سال 1001 ق آغاز شد، عاشورخانه(4) بود. (منشی قادرخان، 1306 ق، ص 25 ـ 26)
از دیگر بناهای مذهبی که در دوران محمد قلی و با نظارت میرمحمد مؤمن احداث شد میتوان به بنای «داد محل» اشاره کرد. این بنا که برای انجام مراسم ویژه اهل بیت علیهمالسلام ، از جمله مراسم مخصوص ایام ولادت و یا شهادت، بنا شده بود، شامل بر هفت طبقه میگردید، که طبقه هفتم آن را «الهی محل» میگفتند و بقیه طبقات به ترتیب به نام پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام نامگذاری شده بود. (ناشناس، بیتا، مقاله چهارم) معروفترین بنای دینی که میر مؤمن در حیدر آباد بنا کرد، قبرستانی بود که به «دایره» معروف است. میر مؤمن مقداری از خاک کربلا را برای تبرک، با خاک این قبرستان مخلوط کرد. طبق گزارش منابع، تا سال 1160 ق حدود 600 تا 700 هزار نفر از سادات و عرفای برجسته آن زمان در آنجا مدفون شده بودند. (اطهر رضوی، 1377، ج1، ص478) این قبرستان هنوز هم به عنوان قبرستان شیعیان در حیدر آباد مورد استفاده قرار میگیرد. (گزارش سفر رسول جعفریان به هند، www.historylib.com) بناهای مذهبی که میر مؤمن بنیانگذار آنها بود، تنها به بناهای داخل شهر حیدر آباد محدود نمیشد، بلکه او روستاهای زیادی را به عنوان مراکز زندگی اسلامیو شیعی بنا کرد و برای روستاهای بسیاری نیز مسجد و عاشورخانه ساخت. این مساجد و عاشورخانهها باعث تماس و آشنایی مردم بومی هند با اسلام و تشیع و گرایش آنها به این مذهب شد. میر مؤمن در سال 1014 ق روستای سید آباد را در شش کیلومتری شرق حیدر آباد و در سال 1019 ق روستای میرپس (Mirpeth) را در 13 کیلومتری این شهر بنا نهاد.
در این دوره تحت تأثیر میر مؤمن استرآبادی مراسم مذهبی تشیع، بهویژه مراسم ایام محرم، با شور و حال خاصی برگزار میشد، به گونهای که حتی خود سلطان نیز در ایام محرم جامه پادشاهی را از تن خارج کرده و همچون دیگر مردم لباس سیاه میپوشید و در مراسم عزاداری شرکت میکرد. بر اساس گزارش تاریخ سلطان محمد قطب شاه، هزینههای این مراسم هر ساله از سوی دربار پرداخت میشد و در پایان ماه محرم مبلغی را که عنوان «زرِ عاشوری» داشت به فقرا و مساکین میدادند. علاوه بر آن، سلطان هر ساله مبلغی را نیز برای خدام بیتاللّه الحرام، مدینه، نجف، کربلا و مشهد میفرستاد. (خانزمان خان، 1377، ص24/ ناشناس، بیتا، مقاله چهارم)
سلطان محمد قلی که خود از مرثیه سرایان بنام بوده است، قصیدهای به سبک محتشم کاشانی در ارتباط با واقعه کربلا سروده که قسمتی از آن چنین است:
باز این چه ماتم است که پشت جهان شکست صد تیر آه در جگر آسمان شکست
باز این چه ماتم است که از جوش العطش خوناب گریه در گلوی تشنگان شکست
هر تیر غصه که از این غم به دل رسید بیرون نرفت از تن و در استخوان شکست
هر طائر رفیع که در سدره جای داشت در این قضیه چنگ زد و آشیان شکست
(رضوی، 1357 ق)
نظام الدین احمد شیرازی شرح مفصلی از برگزاری مراسم عزاداری و اعیاد مذهبی در دوران حکومت سلطان عبداللّه قطب شاه بیان کرده است. طبق گزارش حدیقة السلاطین، مراسم عزاداری ایام محرم از ابتدای حکومت قطب شاهیان در گلکنده و حیدر آباد برپا میشده و از دوره محمد قلی قطب شاه با عظمت و شکوه بیشتری ادامه یافته است. بنا به همین گزارش، در دوره حکومت سلطان عبداللّه قطب شاه با آغاز ماه محرم دستور شاهی صادر میشد که مغنیان و آوازهخوانان در این ایام کار خود را تعطیل کنند و آشپزها داخل غذا گوشت نریزند و تنبولیان، تنبول(5) نفروشند و کسی گوشت و تنبول نخورد. میتوان گفت: برخی از این مراسم متأثر از آیین هندوها بوده است؛ چراکه هندوها بر اساس عقیده مذهبی خود تهیه غذا با گوشت حیوانات را حرام میدانند و اغذیه نباتی مصرف میکنند و در مهمانیها بعد از غذا به جویدن برگ تنبول مشغول میشوند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. حکمت، 1337، ص 264) البته باید خاطر نشان کرد که علیرغم تساهل فراوان پادشاهان قطب شاهی، به دلیل اهمیت ایام محرم، نه تنها شیعیان، بلکه تمامی مسلمانان و هندوها نیز خود را ملزم به رعایت این مقررات میدانستند. در روزهای آغازین ماه محرم هزاران دست لباس سیاه از دربار آورده، بین ملازمان دربار و مداحان و ذاکران تقسیم میکردند. در مجالس عزاداری که با شرکت فعال مردم برگزار میشد، مداحان و ذاکران به مداحی و مرثیه سرایی میپرداختند. در روز عاشورا پس از اتمام مراسم، سلطان عبداللّه دستور میداد به 200 بچه سیّد یتیم لباس فاخر و زر بدهند. این مراسم نه تنها در نقاط مختلفی در شهر حیدر آباد، بلکه در روستاها و شهرهای دیگر نیز برگزار میگردید و هزینه تمام آنها از خزانه دربار پرداخت میشد. (ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 57)
از دیگر مراسم مذهبی که در این دوران برگزار میشد، میتوان به جشن میلاد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، جشن عید مبعث، جشن ولادت حضرت علی علیهالسلام ، مراسم عید فطر، عید غدیر و عید قربان اشاره کرد. اما از میان این مراسم ظاهرا تنها جشن میلاد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با شکوه بسیاری برگزار میشده است، به گونهای که نظام الدین احمد شیرازی فصلی را تحت عنوان «ذکر آیین بندی و سرور جشن مولود برگزیده، حضرت معبود و شفیع یوم موعود صلیاللهعلیهوآله » به این موضوع اختصاص داده است. این جشن هر ساله از 17 ربیعالاول به مدت 12 روز با تشریفات بسیار برگزار میشد و هزینههای برپایی آن را نیز همچون دیگر مراسم مذهبی، دربار پرداخت میکرد. (ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 13)
در یک نگاه کلی میتوان گفت: برگزاری مراسم مذهبی تشیع با چنین حجم وسیعی در حیدر آباد و شهرها و روستاهای اطراف آن و پرداخت تمامیهزینههای این مراسم از سوی دربار و همچنین اجبار همه مردم اعم از شیعه، سنی و هندو، به رعایت برخی امور و پرهیز از برخی کارها، بهویژه در ایام محرم، باعث آشنایی فراوان مردم این منطقه با مذهب تشیع و گرایش آنها به این مذهب شد.
مرحله افول تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان
با حمله شاه جهان در سال 1046 ق به حیدر آباد، همزمان با کاهش قدرت سیاسی قطب شاهیان، دوره افول مذهب تشیع نیز در این منطقه آغاز شد. گورکانیان هند، که سنی مذهب بودند، از زمان جلالالدین اکبر گورکانی (963ـ1014 ق) سیاست توسعه طلبی به سوی دکن و تسخیر قلمرو حکام محلی این منطقه را در پیش گرفتند. آنها معتقد بودند که این حکومتهای محلی باید از آنان اطاعت کرده و مطیع و فرمانبردار ایشان باشند. در واقع، آنها این ایالات را جزئی از قلمرو حکومت خود میدانستند، حال آنکه این حکومتهای محلی نه تنها از گورکانیان تبعیت نمیکردند، بلکه برخی از آنان همچون قطب شاهیان، نسبت به رقیب و دشمن آنها، یعنی حکام صفوی ایران، ابراز تمایل کرده و نام آنها را پیش از نام خود در خطبه میآورند. (میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370) البته باید متذکر شد که روابط گورکانیان هند و صفویان پیوسته خصمانه نبوده است، بلکه در بسیاری از مواقع روابط دوستانه و صلحآمیزی داشتهاند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. ریاض الاسلام، 1373، سراسر کتاب/ نورمحمدخان، 1367، سراسر پایان نامه) سیاست توسعه طلبی مغولان به سمت دکن در دوره جهانگیر (1014 ـ 1037 ق) تا حدودی به سستی گرایید (ریاض الاسلام، 1373، ص 180) اما با روی کار آمدن شاه جهان (1037 ـ 1068 ق) این سیاست به شکل گستردهتری پیگیری شد. او در سال 1046 ق حکومت نظامشاهیان احمدنگر را منقرض کرد و درصدد بود که دیگر حکومتهای محلی دکن مثل عادلشاهیان و قطب شاهیان را نیز از میان برداشته یا خراجگزار و تابع خود کند. حکومت قطب شاهی در این دوره به رغم ثروت فراوانش به واسطه معادن گسترده طلا والماس، نیروی نظامیقوی نداشت، از این رو، بهجای مقاومت و دفاع در برابر دشمنان قدرتمند، از منابع ثروت خود به آنها باج و خراج میداده است.(Bernier, 1972, P.194)
در سال 1045 ق شاه جهان، مکرمت خان و شیخ عبداللطیف را همراه با نامههایی تهدیدآمیز، که جنبه اتمام حجت داشت، به سوی عادلشاه و قطب شاه فرستاد. او در نامه خود به قطب شاه سه درخواست اساسی را بدین شرح مطرح کرده بود:
1. لعن بر صحابه، بهویژه خلیفه اول را در گلکنده ممنوع کرده و عاملان این کار را مجازات کند.
2. نام شاه صفوی که پیش از این در خطبه آورده میشد از خطبه حذف و به جای آن نام شاه گورکانی آورده شود.
3. باج و خراج سنگینی هر ساله به پادشاه گورکانی پرداخت شود.
شاه جهان در پایان نامه تهدید کرده بود که در صورت عدم پذیرش این شروط با حمله سنگین او مواجه خواهد شد. (لاهوری، 1868 م، ج 2، ص 2 ـ 31/ لنبو لاهوری، بیتا، ج 2، ص 50 ـ 149)
وی همزمان با فرستادن این سفرا، لشکری را نیز به سرحد ممالک قطب شاهی فرستاده بود تا عملاً قطب شاه را تهدید کند. عادلشاه که درخواستهای مشابه شاه جهان را نپذیرفته بود، با حمله سنگین لشکر وی مواجه شد. اما قطب شاه که حکومت خود را در خطر میدید، پس از مشورت با علما و درباریان به این نتیجه رسید که پذیرش انقیاد از شاه جهان و پرداخت خراج به او با ارزشتر از ریختن خون مردم وانقراض حکومتش است، از این رو، با حضور عبداللطیف نماینده شاه جهان در مسجد، درخواست اول و دوم ـ عدم لعن صحابه و جایگزین کردن نام شاه صفوی با نام پادشاه گورکانی در خطبه ـ عملی شد. همچنین قطب شاه پرداخت خراج را پذیرفت و شیخ محمد طاهر از دبیران دربار را با تحف و هدایای فراوان به همراه شیخ عبداللطیف نزد شاه جهان فرستاد.
بر اساس انقیاد نامهای که سلطان عبداللّه قطب شاه امضا کرد، حکومت قطبشاهی متعهد گردید نام خلفای راشدین را در خطبه جایگزین نام دوازده امام، و نام حکام گورکانی را جایگزین نام حکام صفوی کند. همچنین قرار شد طرح روی سکههای قطب شاهیان به تأیید حکام گورکانی برسد و قطب شاهیان هر ساله به گورکانیان خراج بدهند. شاه جهان نیز در صلحنامهای که در سال 1046 ق توسط محمدطاهر برای قطب شاه فرستاده بود، متذکر گردید: «به منزله فرزند اکبرِ پدر، با دوست ما دوست و با دشمن ما دشمن باشید که ما نیز با شما چنین خواهیم بود و مادام که نسل طرفین باقی باشد همین عهد مستمر خواهد بود.» (محمد بختاور خان، 1979 م، ج 1، ص 404/ ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 75 ـ 168/ لاهوری، 1868 م، ج2، ص 80 ـ 178)
به دنبال این حمله، قطب شاهیان رسما تابع گورکانیان شدند و به تبع آن، مجبور گردیدند نام ائمه دوازدهگانه شیعه را، که مظهر و نماد اصلی تشیع این حکومت بود، از خطبه حذف و به جای آن نام خلفای راشدین را، که نماد مذاهب اهل سنت بود، در خطبه وارد کنند. (محمد بختاورخان، 1979 م، ج1، ص 404/ ساعدی شیرازی، 1961م، ص 168 ـ 175)
در این برهه، به دلیل عدم توجه مورّخان معاصر به امور مذهبی و اجتماعی، اطلاع دقیقی از اوضاع مذهبی قلمرو قطب شاهیان در دست نیست. اما با این حال، از لابهلای گزارشهای سیاسی منابع میتوان برخی مطالب پراکنده درباره اوضاع مذهبی را استنباط کرد. در سال 1069 ق اورنگ زیب به نمایندگی از پدرش شاه جهان، مأمور حمله به حیدر آباد شد. وی در نامهای به پدرش، یکی از دلایل این حمله را چنین بیان میکند:
«قطب الملک، مذهب سنت را ترک و بدعتهای حرام انجام میدهد و در پادشاهی خود رفض و بدگویی به صحابه پیامبر را متداول ساخته است و تا آنجا پیش رفته که تمام قلمرو حکومت او، مذهب اهل سنت را ترک کرده و هر آنچه گفتن و انجام آن ممنوع بود، علنا گفته و انجام میشد.» (اطهر رضوی، 1377، ج1، ص 519) از این نامه برمیآید که در تاریخ مزبور علیرغم مفاد انقیاد نامهای که سلطان عبداللّه قطب شاه در سال 1046 ق آن را امضا کرده و بر اساس آن میبایست بر مبنای مذهب اهل سنت عمل مینمود، باز به نام ائمه دوازدهگانه شیعه خطبه خوانده میشد و مراسم مذهبی تشیع کماکان برقرار بوده است، اما از جزئیات و چگونگی آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
با جلوس ابوالحسن قطب شاه در سال 1068 ق به تخت سلطنت، سیاست مذهبی قطب شاهیان تغییرات محسوسی یافت. اگر تا پیش از این تنها فشارهایی از خارج (یعنی از جانب گورکانیان) برای ترک مذهب شیعه به قطب شاهیان وارد میشد، اما در این دوره با وزارت مادنا، که یک هندو بود، در داخل نیز از جانب حکومت فشارهایی علیه شیعیان اعمال میشد. با افزایش نفوذ او در حکومت، نیروهای دکنی (هندوها و مسلمانان سنی مذهب) در حیدر آباد قدرت را به دست گرفتند و آفاقیها (برای تفصیل بیشتر درباره آفاقیها و دکنیها ر.ک. هالیستر، 1373، ص 116 ـ 117/ معصومی، 1383، ص 68 ـ 74) که عمدتا شیعه و حامیان اصلی این مذهب بودند و تا پیش از این در حکومت قطب شاهی نفوذ زیادی داشتند، از مناصب و مشاغل مهم حکومتی کنار زده شدند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 71 ـ 76) پیامد طبیعی این حوادث، تضعیف تشیع و مراسم مربوط به آن در قلمرو حکومت قطب شاهیان بود.
سرانجام با تصرف گلکنده و حیدر آباد درسال 1098 ق توسط اورنگ زیب و اسارت ابوالحسن تاناشاه، آخرین حاکم قطب شاهی، حکومت قطب شاهیان منقرض و قلمرو آنها ضمیمه قلمرو حکومت گورکانیان سنی مذهب شد. (نمرد، 1410 ق، ص 279/ خانزمان خان، 1377، ص 45/ میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 376)
نتیجه
در پایان، توجه به اینکه ضروری مینماید که اگرچه مذهب رسمی حکومت قطب شاهیان شیعه بود، و تکیه ما نیز در این مقاله بر این موضوع است، اما باید خاطر نشان ساخت، به واسطه تساهل و تسامحی که حکام قطب شاهی داشتند، پیروان دیگر ادیان و مذاهب، همچون هندوها و سنیان نیز در قلمرو حکومت آنها در امنیت و آسایش زندگی میکردند، به حدی که حتی میتوانستند به مناصب بالای حکومتی نیز دست یابند. (ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 59 ـ 61)
یکی از نتایج پایدار تأسیس حکومت قطب شاهیان در گلکنده و حیدرآباد این است که هم اکنون بزرگترین اقلیت شیعیان در خارج از مرزهای ایران در دو کشور هند و پاکستان ساکن هستند و از شهرهای هند، شهر تاریخی حیدر آباد که زمانی پایتخت حکومت قطب شاهیان بود، بیشترین جمعیت شیعه مذهب این کشور را در خود جای داده است. (خالدی، 1383، ص 54 ـ 56)
چنانکه پیشتر ذکر شد، مراسم محرم یکی از برجستهترین نمادهای شیعیان است. در شهر حیدر آباد نیز هر ساله در دهه اول محرم وقایعی که در آن ده روز اتفاق افتاده یادآوری میشود. مردم در دستههای منظمی عزاداری میکنند و با آهنگی موزون سینه میزنند. نماد مقبره امام حسین علیهالسلام را بر دوش میکشند و در کنار آن به گریه و زاری میپردازند. عده زیادی نیز در این ایام روزه میگیرند. همچنین در این ایام مراسم عروسی برگزار نمیگردد. مراسم محرم به طور یکسان در همه جا انجام میشود. اینگونه مجالس عموما در خلال ده روز اول محرم ادامه مییابد، که شب آخر آن، یعنی بعد از مراسم تدفین شبیه شهیدان در کربلای محلی، مراسم شام غریبان برگزار میشود. (خالدی، 1383، ص 57 ـ 58) نمایش نعل که از زمان حکومت ابراهیم قطب شاه (957 ـ 988 ق) در دکن برقرار بوده، هم اکنون نیز در حیدر آباد برگزار میشود و از افتخارات مردم این شهر، محسوب میشود.
پی نوشت ها
1 منطقهای در جنوب هند.
2 Bidar، پایتخت حکومت بهمنیان در دکن.
3 Tilangana، منطقهای در دکن که از شرق به دریای شور و خلیج بنگال، از شمال به منطقه اوریسا و از غرب به محمد آباد و از جنوب به کرناتک محدود است.
4 در دکن به ساختمانهایی که برای برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام حسین و یارانش استفاده میشود عاشورخانه میگویند.
5 تنبول برگ سبزی است که در هند با فوفل و آهک بخورند و لب را سرخ کند و دندان را پاک دارد. (ر.ک. دهخدا، 1377، ج5، ص 7012.)
منابع
215. اسکندر بیک منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، 1377، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب.
216. اطهر رضوی، عباس، شیعه در هند، 1377، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه.
217. اکبر، رضیه، نظم ونثر فارسی در زمان قطب شاهی، بی تا، حیدر آباد دکن، بینا.
218. انصاری، شرف النساء بیگم، تصحیح و تحشیه انتقادی حدایق السلاطین فی کلام الخواقین علی ابن طیفور بسطامی، 2535 شاهنشاهی، رساله مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی، تهران، دانشگاه تهران.
219. حسینی، خورشاه ابن قباد، تاریخ ایلچی نظامشاه، 1379، تصحیح و تحشیه و اضافات محمد رضا نصیری، کوییچیهانه دا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
220. حکمت، علی اصغر، سرزمین هند، بررسی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی هندوستان از ادوار باستان تا عصر حاضر، 1337، تهران، دانشگاه تهران.
221. خالدی، عمر، «نگاهی به فرهنگ شیعیان دکن»، 1383، ترجمه محمد مهدی توسلی، گزارش گفتگو، شماره13.
222. خانزمان خان، غلامحسین خان، تاریخ آصف جاهیان/ گلزار آصفیه، 1377، به اهتمام محمد مهدی توسلی، اسلام آباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
223. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، 1377، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم.
224. رضوی، میرسعادت علی، کلام الملوک، 1357 ق، حیدرآباد، مجلس اشاعات دکن محفوظات.
225. رویمر، رهانس روبرت، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از سال 1350 م تا1750 م)، 1380، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران.
226. ریاض الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند در دوره صفویه و افشاریه، 1373،ترجمه محمد باقر آرام و عباسقلی غفاری فرد، تهران، امیرکبیر.
227. ساعدی شیرازی، میرزا نظامالدین احمد بن عبداللّه، حدیقة السلاطین، 1961م، تصحیح و تحشیه سید علی اصغر بلگرامی، حیدر آباد دکن، بینا.
228. صادقی علوی، محمود، قطب شاهیان (تاریخ سیاسی و فرهنگی ـ مذهبی)، 1385، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ اسلام، تهران، دانشگاه تهران.
229. طباطبا، سید علی عزیزاللّه، برهان مآثر، 1355 ق، بیجا، جامعه دهلی.
230. لاهوری، عبدالحمید، بادشاه نامه (در احوال ابو المظفر شهاب الدین محمد شاه جهان بادشاه)،
1868 م، تصحیح مولوی کبیرالدین احمد و مولوی عبدالرحیم، به اهتمام اشیاک سوسیتی بنگاله، کلکته، بینا.
231. لنبو لاهوری، محمد صالح، عمل صالح (شاه جهان نامه)، بی تا، تصحیح و تنقیح غلام یزدانی، به اهتمام اشیاک سوسیتی بنگاله، بی جا، بینا.
232. محمد بختاور خان، مرآت العالم، تاریخ اورنگ زیب، 1979م، تصحیح و حواشی ساجده. س علوی، لاهور، اداره تحقیقات پاکستان.
233. محمدهاشم خان، مخاطب به خافی خان نظام الملکی، منتخب اللباب در احوال سلاطین ممالک دکن، گجرات و خاندیش، 1925م، تصحیح سر ولزلی هیگ، به اهتمام انجمن آسیایی بنگاله، کلکته، بینا.
234. معصومی، محسن، فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی دکن در دوره بهمنیان (748 ـ 934 ق)، 1383،استاد راهنما هادی عالمزاده، یداللّه نصیریان، رساله مقطع دکتری فرهنگ و تمدن ملل اسلامی، تهران، دانشگاه تهران.
235. منشی قادر خان، تاریخ قطب شاهی،1306 ق، به اهتمام سید برهان الدین احمد، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، بینا.
236. میرابوالقاسم رضیالدین بن نورالدین،مخاطب به میر عالم، حدیقة العالم،1309 ق، به اهتمام سید عبد الطیف شیرازی، حیدرآباد دکن، بینا.
237. ناشناس، تاریخ سلطان محمد قطب شاه، بیتا، به خط نظام ابن عبداللّه شیرازی، نسخه خطی شماره 3885، کتابخانه ملی ملک، بیجا، بینا.
238. نمرد، عبدالمنعم، تاریخ الاسلام فی الهند، 1410 ق، قاهره، الهیئة المصریة للکتاب.
239. نور محمد خان، روابط سیاسی و مناسبات دیپلماسی تیموریان هند با صفویان ایران،1367، رساله مقطع دکتری تاریخ، تهران، دانشگاه تهران.
240. هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، 1373،ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، نشر دانشگاهی.
241. هندوشاه، محمد بن قاسم، گلشن ابراهیمی، تاریخ فرشته، 1301 ق، چاپ سنگی، بی جا، بینا.
242. Bernier, francois, travels in the mogul empire (1651 - 1668), delhis.chand, 1972.
243. Minorsky.v, the qara - qoyunlu and qutb - shahs, bulltin of the school of oriental and African studies, volum 17, 1995.
244. www.historylib.com
--------------
فصلنامه شيعه شناسي > شماره 15 > قطب شاهیان؛ احیاگران تشیع در دکن
نويسنده : صادقی علوی، محمود