چکیده: چندی پس از انقراض حکومت قراقویونلوها توسط آق‏قویونلوها، یکی از شاهزادگان قراقویونلو به نام قلی به دکن(1) آمد و وارد دستگاه حکومتی بهمنیان شد. وی در آنجا مدارج رشد و ترقی را طی نمود تا آنکه از سوی بهمنیان به حکومت گلکنده منصوب شد و در سال 918 ق مقارن با ضعف شدید بهمنیان، اعلام استقلال نمود و حکومت قطب شاهیان را تأسیس کرد. وی بلافاصله پس از اعلام استقلال، به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی مذهب شیعه را در قلمرو خود رسمی اعلام کرد و نام حکام صفوی را در خطبه بر نام خود مقدم نمود.

مذهب تشیع در دوره حکومت این خاندان چندین مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت. در اولین مرحله، حکام سلسله با ایجاد بناهای مذهبی و اعلان شعایر مذهبی تشیع، تا حدی این مذهب را در دکن گسترش دادند. با ورود میرمحمد مؤمن استرآبادی در سال 989 ق به دستگاه حکومت، مرحله شکوفایی تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان آغاز شد. اما با حمله شاه جهان در سال 1046 ق به حیدرآباد، مذهب تشیع در این منطقه رو به افول نهاد. در نهایت، در سال 1098 ق با تصرف گلکنده و حیدرآباد توسط اورنگ زیب، حکومت قطب شاهیان منقرض شد، اما تشیعی که آنها در این منطقه رواج دادند همچنان در آنجا پایدار ماند.

مقدمه
در آستانه انقراض حکومت بهمنیان و در سال 918 ق، حکومت قطب شاهیان به عنوان یکی از پنج جانشین حکومت بهمنیان تأسیس شد. بنیانگذار این سلسه، سلطان قلی قطب شاه، از بازماندگان قراقویونلوها بود که به هند مهاجرت کرده بود. وی حتی پیش از ورود به هند به مذهب شیعه اعتقاد داشت، از این رو، بلافاصله بعد از اعلام استقلال و به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی، مذهب شیعه را در قلمرو خود رسمیت بخشید.

حکومت قطب شاهیان نزدیک به دو قرن (قرون 10 و 11) در شرق دکن، حکومت کرد و در این دوره با حکومت‏های همجوار خود و نیز با حکومت صفویان و گورکانیان نیز روابطی داشت.

یکی از مهم‏ترین اقدمات این سلسله در طول این دو قرن حکومت، ترویج مذهب شیعه در این منطقه بود که در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.

تأسیس حکومت قطب شاهیان و رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع

پیشینه تشیع در دکن به دوره پیش از تأسیس حکومت قطب شاهیان، یعنی دوره حکومت بهمنیان می‏رسد. البته در این دوره تسنن مذهب رسمی قلمرو آنها بود، اما با این حال، گرایش‏هایی به تشیع نیز دیده می‏شد که تا حد زیادی تحت تأثیر ایرانیانی بود که به دکن مهاجرت می‏کردند. (خالدی، 1383، ص 54/ حسینی، 1379، ص 304)

قطب شاهیان که به قراقویونلوها منتسب بودند (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 176/ محمدهاشم خان، 1925م، ج 3، ص 268) به مذهب شیعه اعتقاد داشتند. سلطان قلی نیز هنگام ورود به هند در سال 883 ق به مذهب شیعه معتقد بود. (رویمر، 1380، ص 229)

سلطان قلی بنیانگذار این سلسله، از شاهزادگان قراقویونلو بود که چندی پس از انقراض آق‏قویونلوها توسط قراقویونلوها در سال 883 ق، به همراه عمویش اللّه‏ قلی عازم دکن شد تا در آنجا تحت حمایت بهمنیان دکن ـ که از قبل در خلال سفرهای تجارتی با آنها آشنا شده بودند، و در ضمن غلامان ترک را برای استفاده در امور کشوری و لشکری معزز می‏داشتند ـ ادامه حیات داده و مدارج رشد و ترقی را طی نماید. (ناشناس، بی‏تا، مقاله اول / خانزمان خان، 1377 ص 8/ Minorsky, 1995, P.71)

لازم به ذکر است که خاندان سلطان قلی پیش از این برای تجارت به هند می‏رفتند و سلطان قلی یک‏بار در کودکی به همراه عمویش اللّه‏ قلی در یک سفر تجارتی به هند رفته بود. منابع، تاریخ این سفر را ننوشته‏اند ولی بر اساس شواهد و قراین می‏توان حدس زد که در سال‏های اولیه غلبه آق‏قویونلوها بر قراقویونلوها، یعنی در حدود سال 877 ق، بوده است. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. اطهر رضوی، 1377، ج 1، ص 462/ اکبر، بی‏تا، ص 10/ خانزمان خان، 1377، ص 8/ رویمر، 1380، ص 229)

آنها از مسیر دریای عمان و اقیانوس هند عازم هند شدند و در اواخر دوران حکومت محمد شاه سوم بهمنی (868 ـ 887 ق) به «بیدر»(2) وارد شدند. (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 167/ میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 10/ Minorsky, 1995, p.71)

قلی پس از ورود به هند به همراه عمویش اللّه‏ قلی به دربار محمد شاه سوم بهمنی وارد شد و هدایایی را که با خود آورده بود تقدیم سلطان کرد. به دلیل آنکه سلاطین بهمنی دکن ـ همان گونه که پیش‏تر ذکر شد ـ قوم ترک را گرامی داشته و آنها را در امور کشوری و لشکری به خدمت می‏گرفتند، قلی نیز در جرگه خدمتگزاران ترک دربار وارد شد و چون به فن حساب و خوشنویسی مسلط بود و در انجام امور محوله جانب امانت‏داری را رعایت می‏کرد، به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و نزد درباریان اعتبار و عزت فراوانی به دست آورد تا اینکه در سال 901 ق به پاس سرکوب توطئه‏ای که علیه سلطان محمود بهمنی (887 ـ 924 ق) طرح ریزی شده بود، به حکومت منطقه «تلنگانه»(3) منصوب شد. (ناشناس، بی‏تا، مقاله اول / طباطبا، 1355 ق، ص 145. برای تفصیل بیشتر ر. ک. صادقی علوی، 1385، ص 15)

سیر نزولی بی وقفه قدرت بهمنیان، زمینه استقلال حکام تابع در ایالات را فراهم می‏کرد. سلطان قلی نیز همچون دیگر حکومت‏های تابع (نظام‏شاهیان، عادل‏شاهیان و ...) و چند سال پس از آنها، یعنی در سال 918 ق در گلکنده (Golkonda) اعلام استقلال نمود و بلافاصله مذهب شیعه امامیه را مذهب رسمی قلمرو خود قرار داد، اگرچه در تاریخ سلطان محمد قطب شاه آمده است که سلطان قلی پیش از آنکه شاه اسماعیل (907ـ930 ق) شیعه را در ایران مذهب رسمی اعلام کند، او مذهب تشیع را در قلمرو خود رسمیت بخشیده بود (ناشناس، بی‏تا، مقاله اول)، اما به تصریح منابع، شاه اسماعیل در سال 907 ق پس از آنکه به حکومت رسید، مذهب شیعه را در ایران رسمی کرد. قطب شاه حدود 11 سال بعد از او، یعنی در سال 918 ق، مذهب شیعه را مذهب رسمی قلمروش قرار داد و دستور داد که در منابر و بر روی سکه‏ها نام و القاب ائمه شیعه ذکر شود و مؤذنان نیز عبارت «حی علی خیر العمل» را در اذان وارد کنند. (همان) لازم به تذکر است که حکومت نظام‏شاهیان و عادل‏شاهیان پیش از قطب شاهیان اعتقاد خود را به مذهب شیعه ابراز کرده بودند. (محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370/ میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 168/ خانزمان خان، 1377، ص 9) پس از آنکه قطب الملک مذهب شیعه را در قلمروش به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد، در ادامه نام شاه اسماعیل صفوی را نیز در خطبه بر نام خود مقدم کرد (میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370) تا بدین وسیله هم ارادت خود را به ایران وخاندان صفوی نشان دهد و هم در مقابل گورکانیان سنی مذهب از حمایت یک دولت شیعی برخوردار شود.

پس از اعلام استقلال قطب شاهیان، مذهب تشیع در طول دوران حکومت آنها سه دوره نسبتا متفاوت را پشت سر گذاشت. در ادامه، هر یک از این دوره‏ها را جداگانه مورد بررسی قرار می‏دهیم. البته این نکته را نیز باید مد نظر داشت که مورّخان این دوره بیش از آنکه به اوضاع اجتماعی، فرهنگی ومذهبی توجه داشته باشند، اغلب به شرح تاریخ سیاسی اکتفا نموده‏اند. از این رو، اکثر مورّخان رویدادهای سیاسی، بخصوص شرح جنگ‏ها را در تألیفات خود ذکر کرده‏اند. تألیفاتی همچون حدیقة السلاطین میرزا نظام الدین احمد بن عبداللّه‏ ساعدی شیرازی، که از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و مذهبی جامعه اطلاعاتی به دست می‏دهد،بسیار نادر است، که این مسئله بررسی وضعیت تشیع در این دوره را تا حدودی با مشکل مواجه می‏سازد.

مرحله تبلور مذهب تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان

این مرحله دوران حکومت سلطان قلی، جمشید، سبحان و ابراهیم قطب شاه را دربر می‏گیرد. از اولین اقدامات سلطان قلی پس از اعلام استقلال این بود که به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی (907 ـ 930 ق) مذهب شیعه را در قلمروش رسمیت بخشید (میر عالم، 1309 ق، مقاله اول، ص32/ محمد هاشم خان، 1925 م، ج3، ص370/ هندوشاه، 1301 ق، ج2، ص168) بدین‏سان، از همان آغاز تأسیس این حکومت، مذهب شیعه در قلمرو حکومت آنها شروع به رشد و بالندگی کرد. در دوره سلطان قلی قطب شاه علاوه بر آنکه خطبه به نام دوازده امام خوانده می‏شد، برخی از بناهای مذهبی نیز جلوه‏ای شیعی داشت. مؤید این مطلب کتیبه‏های مساجد و برخی از دیگر بناهایی است که توسط سلطان قلی تأسیس شده بود. برای مثال، می‏توان از کتیبه مسجدی نزدیک دوازده قلعه گلکنده نام برد که بر روی آن شعار شیعی «لااله الا اللّه‏، محمد رسول اللّه‏، علیا ولی اللّه‏» به خط شخصی به نام عبدالکریم نوشته شده بود. این موارد نشان از اعتقادات شیعی آنان دارد. همچنین سلطان قلی بر روی سنگ قبر خود که در زمان حیاتش آن را ساخته بود، بر چهارده معصوم درود و صلوات فرستاده بود.(اطهر رضوی، 1377، ج 1، ص 467)

سلطان جمشید قطب شاه نیز در طول حکومت کوتاه مدت خود، سیاست پدر را در ترویج مذهب شیعه ادامه داد. اما علی‏رغم تلاش‏ها و اقدامات این دو حاکم قطب شاهی، هنوز مذهب شیعه به صورت گسترده در بین مردم رواج نیافته بود. مؤید این مطلب آن است که در هیچ‏یک از منابع تاریخ قطب شاهی مطلبی درباره برپایی مراسم مذهبی شیعه در دوران حکومت این دو حاکم نیامده است؛ چرا که اگر مراسم مذهبی خاص شیعه در مقیاسی عمومی برگزار می‏شد حتما به عنوان پدیده جدید اجتماعی در منابع منعکس می‏گردید. از این رو، می‏توان حدس زد که اگر چنین مراسمی برپا می‏شد، به صورت مختصر، و مجالسی خصوصی بوده است.

با به حکومت رسیدن ابراهیم قطب شاه اوضاع تا حدی تغییر کرد. برجسته‏ترین شخصیت شیعه در این دوره مصطفی خان اردستانی بود. وی که در به قدرت رسیدن ابراهیم نقش مؤثری ایفا کرده بود، در حکومت او به مقام «میر جمله» منصوب گردید. (هندوشاه، 1301 ق، ج2، ص 170/ خانزمان خان، 1377، ص 13) از مهم‏ترین اقدامات مصطفی خان اردستانی، که در کنار دلایل سیاسی، انگیزه مذهبی نیز داشت، تلاش وی برای ایجاد اتحاد میان حکام مسلمان دکن علیه رامراج، حاکم هندو مذهب «ویجانگر» و غلبه بر او بود. (ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 38 ـ 40) نخستین گزارش‏های منابع درباره برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم مربوط به این دوره است. نمایش نعل (تکه آهنی شبیه نعل اسب که روی کلاهخود نصب می‏شد) که به عقیده شیعیان دکن متعلق به کلاهخود امام حسین علیه‏السلام بوده است و از بیجاپور به گلکنده آورده شده بود، جزو لاینفک مراسم عزاداری در این دوره بود. (خانزمان خان، 1377، ص17/ اطهر رضوی، 1377، ج1، ص484)

مرحله شکوفایی و اوج گسترش تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان

با ورود میر محمد مؤمن استرآبادی در سال 989 ق به گلکنده، دوره شکوفایی مذهب تشیع در این منطقه آغاز شد. وی از سادات و بزرگان استرآباد و خواهرزاده میر فخرالدین سماکی شاعر بود و از علمای زمان خود به‏شمار می‏آمد. میر مؤمن معلم شاهزاده صفوی حیدرمیرزا بود که پس از مرگ وی و استیلای شاه اسماعیل دوم (984 ـ 985 ق) تاب توقف در ایران نیاورد و در سال 986 ق عازم حج شد. وی از آنجا به دکن رفت و چون محمد قلی قطب شاه به تشیع شهرت داشت، در سال 989 ق به نزد وی شتافت. محمدقلی پس از اخراج شاه‏میر طباطبایی، میرمؤمن را مشاور خود قرار داد و شدیدا تحت تأثیر تقوا و هوش سیاسی او قرار گرفت. (هندوشاه، 1301 ق، ج 2، ص 174/ انصاری، 2535 شاهنشاهی، ص 299 ـ 300/ اسکندر بیک منشی، 1377، ج 1، ص 232 ـ 333)

این مرحله با حکومت سلطان محمد قلی، سلطان محمد و نیمی از دوره حکومت سلطان عبداللّه‏ قطب شاه همراه بود. میر محمد مؤمن در سال 993 ق از سوی محمد قلی قطب شاه به پیشوایی منصوب شد و تا پایان عمر (سال 1034 ق) این منصب را در اختیار داشت. زمانی که محمد قلی قطب شاه می‏خواست شهر حیدر آباد را بنا کند، مسئولیت طراحی این شهر را به میر محمد مؤمن سپرد. او نیز در طراحی این شهر به بناهای مذهبی، به‏ویژه بناهای مربوط به مذهب شیعه، توجه خاص داشت. یکی از این عمارات مهم مذهبی که بنای آن در سال 1001 ق آغاز شد، عاشورخانه(4) بود. (منشی قادرخان، 1306 ق، ص 25 ـ 26)

از دیگر بناهای مذهبی که در دوران محمد قلی و با نظارت میرمحمد مؤمن احداث شد می‏توان به بنای «داد محل» اشاره کرد. این بنا که برای انجام مراسم ویژه اهل بیت علیهم‏السلام ، از جمله مراسم مخصوص ایام ولادت و یا شهادت، بنا شده بود، شامل بر هفت طبقه می‏گردید، که طبقه هفتم آن را «الهی محل» می‏گفتند و بقیه طبقات به ترتیب به نام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه علیهم‏السلام نامگذاری شده بود. (ناشناس، بی‏تا، مقاله چهارم) معروف‏ترین بنای دینی که میر مؤمن در حیدر آباد بنا کرد، قبرستانی بود که به «دایره» معروف است. میر مؤمن مقداری از خاک کربلا را برای تبرک، با خاک این قبرستان مخلوط کرد. طبق گزارش منابع، تا سال 1160 ق حدود 600 تا 700 هزار نفر از سادات و عرفای برجسته آن زمان در آنجا مدفون شده بودند. (اطهر رضوی، 1377، ج1، ص478) این قبرستان هنوز هم به عنوان قبرستان شیعیان در حیدر آباد مورد استفاده قرار می‏گیرد. (گزارش سفر رسول جعفریان به هند، www.historylib.com) بناهای مذهبی که میر مؤمن بنیانگذار آنها بود، تنها به بناهای داخل شهر حیدر آباد محدود نمی‏شد، بلکه او روستاهای زیادی را به عنوان مراکز زندگی اسلامی‏و شیعی بنا کرد و برای روستاهای بسیاری نیز مسجد و عاشورخانه ساخت. این مساجد و عاشورخانه‏ها باعث تماس و آشنایی مردم بومی هند با اسلام و تشیع و گرایش آنها به این مذهب شد. میر مؤمن در سال 1014 ق روستای سید آباد را در شش کیلومتری شرق حیدر آباد و در سال 1019 ق روستای میرپس (Mirpeth) را در 13 کیلومتری این شهر بنا نهاد.

در این دوره تحت تأثیر میر مؤمن استرآبادی مراسم مذهبی تشیع، به‏ویژه مراسم ایام محرم، با شور و حال خاصی برگزار می‏شد، به گونه‏ای که حتی خود سلطان نیز در ایام محرم جامه پادشاهی را از تن خارج کرده و همچون دیگر مردم لباس سیاه می‏پوشید و در مراسم عزاداری شرکت می‏کرد. بر اساس گزارش تاریخ سلطان محمد قطب شاه، هزینه‏های این مراسم هر ساله از سوی دربار پرداخت می‏شد و در پایان ماه محرم مبلغی را که عنوان «زرِ عاشوری» داشت به فقرا و مساکین می‏دادند. علاوه بر آن، سلطان هر ساله مبلغی را نیز برای خدام بیت‏اللّه‏ الحرام، مدینه، نجف، کربلا و مشهد می‏فرستاد. (خانزمان خان، 1377، ص24/ ناشناس، بی‏تا، مقاله چهارم)

سلطان محمد قلی که خود از مرثیه سرایان بنام بوده است، قصیده‏ای به سبک محتشم کاشانی در ارتباط با واقعه کربلا سروده که قسمتی از آن چنین است:

باز این چه ماتم است که پشت جهان شکست صد تیر آه در جگر آسمان شکست
باز این چه ماتم است که از جوش العطش خوناب گریه در گلوی تشنگان شکست
هر تیر غصه که از این غم به دل رسید بیرون نرفت از تن و در استخوان شکست
هر طائر رفیع که در سدره جای داشت در این قضیه چنگ زد و آشیان شکست
(رضوی، 1357 ق)

نظام الدین احمد شیرازی شرح مفصلی از برگزاری مراسم عزاداری و اعیاد مذهبی در دوران حکومت سلطان عبداللّه‏ قطب شاه بیان کرده است. طبق گزارش حدیقة السلاطین، مراسم عزاداری ایام محرم از ابتدای حکومت قطب شاهیان در گلکنده و حیدر آباد برپا می‏شده و از دوره محمد قلی قطب شاه با عظمت و شکوه بیشتری ادامه یافته است. بنا به همین گزارش، در دوره حکومت سلطان عبداللّه‏ قطب شاه با آغاز ماه محرم دستور شاهی صادر می‏شد که مغنیان و آوازه‏خوانان در این ایام کار خود را تعطیل کنند و آشپزها داخل غذا گوشت نریزند و تنبولیان، تنبول(5) نفروشند و کسی گوشت و تنبول نخورد. می‏توان گفت: برخی از این مراسم متأثر از آیین هندوها بوده است؛ چراکه هندوها بر اساس عقیده مذهبی خود تهیه غذا با گوشت حیوانات را حرام می‏دانند و اغذیه نباتی مصرف می‏کنند و در مهمانی‏ها بعد از غذا به جویدن برگ تنبول مشغول می‏شوند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. حکمت، 1337، ص 264) البته باید خاطر نشان کرد که علی‏رغم تساهل فراوان پادشاهان قطب شاهی، به دلیل اهمیت ایام محرم، نه تنها شیعیان، بلکه تمامی مسلمانان و هندوها نیز خود را ملزم به رعایت این مقررات می‏دانستند. در روزهای آغازین ماه محرم هزاران دست لباس سیاه از دربار آورده، بین ملازمان دربار و مداحان و ذاکران تقسیم می‏کردند. در مجالس عزاداری که با شرکت فعال مردم برگزار می‏شد، مداحان و ذاکران به مداحی و مرثیه سرایی می‏پرداختند. در روز عاشورا پس از اتمام مراسم، سلطان عبداللّه‏ دستور می‏داد به 200 بچه سیّد یتیم لباس فاخر و زر بدهند. این مراسم نه تنها در نقاط مختلفی در شهر حیدر آباد، بلکه در روستاها و شهرهای دیگر نیز برگزار می‏گردید و هزینه تمام آنها از خزانه دربار پرداخت می‏شد. (ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 57)

از دیگر مراسم مذهبی که در این دوران برگزار می‏شد، می‏توان به جشن میلاد پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، جشن عید مبعث، جشن ولادت حضرت علی علیه‏السلام ، مراسم عید فطر، عید غدیر و عید قربان اشاره کرد. اما از میان این مراسم ظاهرا تنها جشن میلاد پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با شکوه بسیاری برگزار می‏شده است، به گونه‏ای که نظام الدین احمد شیرازی فصلی را تحت عنوان «ذکر آیین بندی و سرور جشن مولود برگزیده، حضرت معبود و شفیع یوم موعود صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » به این موضوع اختصاص داده است. این جشن هر ساله از 17 ربیع‏الاول به مدت 12 روز با تشریفات بسیار برگزار می‏شد و هزینه‏های برپایی آن را نیز همچون دیگر مراسم مذهبی، دربار پرداخت می‏کرد. (ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 13)

در یک نگاه کلی می‏توان گفت: برگزاری مراسم مذهبی تشیع با چنین حجم وسیعی در حیدر آباد و شهرها و روستاهای اطراف آن و پرداخت تمامی‏هزینه‏های این مراسم از سوی دربار و همچنین اجبار همه مردم اعم از شیعه، سنی و هندو، به رعایت برخی امور و پرهیز از برخی کارها، به‏ویژه در ایام محرم، باعث آشنایی فراوان مردم این منطقه با مذهب تشیع و گرایش آنها به این مذهب شد.

مرحله افول تشیع در دوره حکومت قطب شاهیان

با حمله شاه جهان در سال 1046 ق به حیدر آباد، همزمان با کاهش قدرت سیاسی قطب شاهیان، دوره افول مذهب تشیع نیز در این منطقه آغاز شد. گورکانیان هند، که سنی مذهب بودند، از زمان جلال‏الدین اکبر گورکانی (963ـ1014 ق) سیاست توسعه طلبی به سوی دکن و تسخیر قلمرو حکام محلی این منطقه را در پیش گرفتند. آنها معتقد بودند که این حکومت‏های محلی باید از آنان اطاعت کرده و مطیع و فرمانبردار ایشان باشند. در واقع، آنها این ایالات را جزئی از قلمرو حکومت خود می‏دانستند، حال آنکه این حکومت‏های محلی نه تنها از گورکانیان تبعیت نمی‏کردند، بلکه برخی از آنان همچون قطب شاهیان، نسبت به رقیب و دشمن آنها، یعنی حکام صفوی ایران، ابراز تمایل کرده و نام آنها را پیش از نام خود در خطبه می‏آورند. (میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 32/ محمدهاشم خان، 1925 م، ج 3، ص 370) البته باید متذکر شد که روابط گورکانیان هند و صفویان پیوسته خصمانه نبوده است، بلکه در بسیاری از مواقع روابط دوستانه و صلح‏آمیزی داشته‏اند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. ریاض الاسلام، 1373، سراسر کتاب/ نورمحمدخان، 1367، سراسر پایان نامه) سیاست توسعه طلبی مغولان به سمت دکن در دوره جهانگیر (1014 ـ 1037 ق) تا حدودی به سستی گرایید (ریاض الاسلام، 1373، ص 180) اما با روی کار آمدن شاه جهان (1037 ـ 1068 ق) این سیاست به شکل گسترده‏تری پیگیری شد. او در سال 1046 ق حکومت نظام‏شاهیان احمدنگر را منقرض کرد و درصدد بود که دیگر حکومت‏های محلی دکن مثل عادل‏شاهیان و قطب شاهیان را نیز از میان برداشته یا خراجگزار و تابع خود کند. حکومت قطب شاهی در این دوره به رغم ثروت فراوانش به واسطه معادن گسترده طلا والماس، نیروی نظامی‏قوی نداشت، از این رو، به‏جای مقاومت و دفاع در برابر دشمنان قدرتمند، از منابع ثروت خود به آنها باج و خراج می‏داده است.(Bernier, 1972, P.194)

در سال 1045 ق شاه جهان، مکرمت خان و شیخ عبداللطیف را همراه با نامه‏هایی تهدیدآمیز، که جنبه اتمام حجت داشت، به سوی عادلشاه و قطب شاه فرستاد. او در نامه خود به قطب شاه سه درخواست اساسی را بدین شرح مطرح کرده بود:

1. لعن بر صحابه، به‏ویژه خلیفه اول را در گلکنده ممنوع کرده و عاملان این کار را مجازات کند.
2. نام شاه صفوی که پیش از این در خطبه آورده می‏شد از خطبه حذف و به جای آن نام شاه گورکانی آورده شود.
3. باج و خراج سنگینی هر ساله به پادشاه گورکانی پرداخت شود.

شاه جهان در پایان نامه تهدید کرده بود که در صورت عدم پذیرش این شروط با حمله سنگین او مواجه خواهد شد. (لاهوری، 1868 م، ج 2، ص 2 ـ 31/ لنبو لاهوری، بی‏تا، ج 2، ص 50 ـ 149)

وی همزمان با فرستادن این سفرا، لشکری را نیز به سرحد ممالک قطب شاهی فرستاده بود تا عملاً قطب شاه را تهدید کند. عادلشاه که درخواست‏های مشابه شاه جهان را نپذیرفته بود، با حمله سنگین لشکر وی مواجه شد. اما قطب شاه که حکومت خود را در خطر می‏دید، پس از مشورت با علما و درباریان به این نتیجه رسید که پذیرش انقیاد از شاه جهان و پرداخت خراج به او با ارزش‏تر از ریختن خون مردم وانقراض حکومتش است، از این رو، با حضور عبداللطیف نماینده شاه جهان در مسجد، درخواست اول و دوم ـ عدم لعن صحابه و جایگزین کردن نام شاه صفوی با نام پادشاه گورکانی در خطبه ـ عملی شد. همچنین قطب شاه پرداخت خراج را پذیرفت و شیخ محمد طاهر از دبیران دربار را با تحف و هدایای فراوان به همراه شیخ عبداللطیف نزد شاه جهان فرستاد.

بر اساس انقیاد نامه‏ای که سلطان عبداللّه‏ قطب شاه امضا کرد، حکومت قطب‏شاهی متعهد گردید نام خلفای راشدین را در خطبه جایگزین نام دوازده امام، و نام حکام گورکانی را جایگزین نام حکام صفوی کند. همچنین قرار شد طرح روی سکه‏های قطب شاهیان به تأیید حکام گورکانی برسد و قطب شاهیان هر ساله به گورکانیان خراج بدهند. شاه جهان نیز در صلح‏نامه‏ای که در سال 1046 ق توسط محمدطاهر برای قطب شاه فرستاده بود، متذکر گردید: «به منزله فرزند اکبرِ پدر، با دوست ما دوست و با دشمن ما دشمن باشید که ما نیز با شما چنین خواهیم بود و مادام که نسل طرفین باقی باشد همین عهد مستمر خواهد بود.» (محمد بختاور خان، 1979 م، ج 1، ص 404/ ساعدی شیرازی، 1961 م، ص 75 ـ 168/ لاهوری، 1868 م، ج2، ص 80 ـ 178)

به دنبال این حمله، قطب شاهیان رسما تابع گورکانیان شدند و به تبع آن، مجبور گردیدند نام ائمه دوازده‏گانه شیعه را، که مظهر و نماد اصلی تشیع این حکومت بود، از خطبه حذف و به جای آن نام خلفای راشدین را، که نماد مذاهب اهل سنت بود، در خطبه وارد کنند. (محمد بختاورخان، 1979 م، ج1، ص 404/ ساعدی شیرازی، 1961م، ص 168 ـ 175)

در این برهه، به دلیل عدم توجه مورّخان معاصر به امور مذهبی و اجتماعی، اطلاع دقیقی از اوضاع مذهبی قلمرو قطب شاهیان در دست نیست. اما با این حال، از لابه‏لای گزارش‏های سیاسی منابع می‏توان برخی مطالب پراکنده درباره اوضاع مذهبی را استنباط کرد. در سال 1069 ق اورنگ زیب به نمایندگی از پدرش شاه جهان، مأمور حمله به حیدر آباد شد. وی در نامه‏ای به پدرش، یکی از دلایل این حمله را چنین بیان می‏کند:

«قطب الملک، مذهب سنت را ترک و بدعت‏های حرام انجام می‏دهد و در پادشاهی خود رفض و بدگویی به صحابه پیامبر را متداول ساخته است و تا آنجا پیش رفته که تمام قلمرو حکومت او، مذهب اهل سنت را ترک کرده و هر آنچه گفتن و انجام آن ممنوع بود، علنا گفته و انجام می‏شد.» (اطهر رضوی، 1377، ج1، ص 519) از این نامه برمی‏آید که در تاریخ مزبور علی‏رغم مفاد انقیاد نامه‏ای که سلطان عبداللّه‏ قطب شاه در سال 1046 ق آن را امضا کرده و بر اساس آن می‏بایست بر مبنای مذهب اهل سنت عمل می‏نمود، باز به نام ائمه دوازده‏گانه شیعه خطبه خوانده می‏شد و مراسم مذهبی تشیع کماکان برقرار بوده است، اما از جزئیات و چگونگی آن اطلاع دقیقی در دست نیست.

با جلوس ابوالحسن قطب شاه در سال 1068 ق به تخت سلطنت، سیاست مذهبی قطب شاهیان تغییرات محسوسی یافت. اگر تا پیش از این تنها فشارهایی از خارج (یعنی از جانب گورکانیان) برای ترک مذهب شیعه به قطب شاهیان وارد می‏شد، اما در این دوره با وزارت مادنا، که یک هندو بود، در داخل نیز از جانب حکومت فشارهایی علیه شیعیان اعمال می‏شد. با افزایش نفوذ او در حکومت، نیروهای دکنی (هندوها و مسلمانان سنی مذهب) در حیدر آباد قدرت را به دست گرفتند و آفاقی‏ها (برای تفصیل بیشتر درباره آفاقی‏ها و دکنی‏ها ر.ک. هالیستر، 1373، ص 116 ـ 117/ معصومی، 1383، ص 68 ـ 74) که عمدتا شیعه و حامیان اصلی این مذهب بودند و تا پیش از این در حکومت قطب شاهی نفوذ زیادی داشتند، از مناصب و مشاغل مهم حکومتی کنار زده شدند. (برای تفصیل بیشتر ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 71 ـ 76) پیامد طبیعی این حوادث، تضعیف تشیع و مراسم مربوط به آن در قلمرو حکومت قطب شاهیان بود.

سرانجام با تصرف گلکنده و حیدر آباد درسال 1098 ق توسط اورنگ زیب و اسارت ابوالحسن تاناشاه، آخرین حاکم قطب شاهی، حکومت قطب شاهیان منقرض و قلمرو آنها ضمیمه قلمرو حکومت گورکانیان سنی مذهب شد. (نمرد، 1410 ق، ص 279/ خانزمان خان، 1377، ص 45/ میرعالم، 1309 ق، مقاله اول، ص 376)

نتیجه
در پایان، توجه به این‏که ضروری می‏نماید که اگرچه مذهب رسمی حکومت قطب شاهیان شیعه بود، و تکیه ما نیز در این مقاله بر این موضوع است، اما باید خاطر نشان ساخت، به واسطه تساهل و تسامحی که حکام قطب شاهی داشتند، پیروان دیگر ادیان و مذاهب، همچون هندوها و سنیان نیز در قلمرو حکومت آنها در امنیت و آسایش زندگی می‏کردند، به حدی که حتی می‏توانستند به مناصب بالای حکومتی نیز دست یابند. (ر.ک. صادقی علوی، 1385، ص 59 ـ 61)

یکی از نتایج پایدار تأسیس حکومت قطب شاهیان در گلکنده و حیدرآباد این است که هم اکنون بزرگ‏ترین اقلیت شیعیان در خارج از مرزهای ایران در دو کشور هند و پاکستان ساکن هستند و از شهرهای هند، شهر تاریخی حیدر آباد که زمانی پایتخت حکومت قطب شاهیان بود، بیشترین جمعیت شیعه مذهب این کشور را در خود جای داده است. (خالدی، 1383، ص 54 ـ 56)

چنان‏که پیش‏تر ذکر شد، مراسم محرم یکی از برجسته‏ترین نمادهای شیعیان است. در شهر حیدر آباد نیز هر ساله در دهه اول محرم وقایعی که در آن ده روز اتفاق افتاده یادآوری می‏شود. مردم در دسته‏های منظمی عزاداری می‏کنند و با آهنگی موزون سینه می‏زنند. نماد مقبره امام حسین علیه‏السلام را بر دوش می‏کشند و در کنار آن به گریه و زاری می‏پردازند. عده زیادی نیز در این ایام روزه می‏گیرند. همچنین در این ایام مراسم عروسی برگزار نمی‏گردد. مراسم محرم به طور یکسان در همه جا انجام می‏شود. این‏گونه مجالس عموما در خلال ده روز اول محرم ادامه می‏یابد، که شب آخر آن، یعنی بعد از مراسم تدفین شبیه شهیدان در کربلای محلی، مراسم شام غریبان برگزار می‏شود. (خالدی، 1383، ص 57 ـ 58) نمایش نعل که از زمان حکومت ابراهیم قطب شاه (957 ـ 988 ق) در دکن برقرار بوده، هم اکنون نیز در حیدر آباد برگزار می‏شود و از افتخارات مردم این شهر، محسوب می‏شود.


پی نوشت ها

1 منطقه‏ای در جنوب هند.

2 Bidar، پایتخت حکومت بهمنیان در دکن.

3 Tilangana، منطقه‏ای در دکن که از شرق به دریای شور و خلیج بنگال، از شمال به منطقه اوریسا و از غرب به محمد آباد و از جنوب به کرناتک محدود است.

4 در دکن به ساختمان‏هایی که برای برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام حسین و یارانش استفاده می‏شود عاشورخانه می‏گویند.

5 تنبول برگ سبزی است که در هند با فوفل و آهک بخورند و لب را سرخ کند و دندان را پاک دارد. (ر.ک. دهخدا، 1377، ج5، ص 7012.)


منابع

215. اسکندر بیک منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، 1377، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب.

216. اطهر رضوی، عباس، شیعه در هند، 1377، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه.

217. اکبر، رضیه، نظم ونثر فارسی در زمان قطب شاهی، بی تا، حیدر آباد دکن، بی‏نا.

218. انصاری، شرف النساء بیگم، تصحیح و تحشیه انتقادی حدایق السلاطین فی کلام الخواقین علی ابن طیفور بسطامی، 2535 شاهنشاهی، رساله مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی، تهران، دانشگاه تهران.

219. حسینی، خورشاه ابن قباد، تاریخ ایلچی نظامشاه، 1379، تصحیح و تحشیه و اضافات محمد رضا نصیری، کوییچی‏هانه دا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

220. حکمت، علی اصغر، سرزمین هند، بررسی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی هندوستان از ادوار باستان تا عصر حاضر، 1337، تهران، دانشگاه تهران.

221. خالدی، عمر، «نگاهی به فرهنگ شیعیان دکن»، 1383، ترجمه محمد مهدی توسلی، گزارش گفتگو، شماره13.

222. خانزمان خان، غلامحسین خان، تاریخ آصف جاهیان/ گلزار آصفیه، 1377، به اهتمام محمد مهدی توسلی، اسلام آباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.

223. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، 1377، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم.

224. رضوی، میرسعادت علی، کلام الملوک، 1357 ق، حیدرآباد، مجلس اشاعات دکن محفوظات.

225. رویمر، رهانس روبرت، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از سال 1350 م تا1750 م)، 1380، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران.

226. ریاض الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند در دوره صفویه و افشاریه، 1373،ترجمه محمد باقر آرام و عباسقلی غفاری فرد، تهران، امیرکبیر.

227. ساعدی شیرازی، میرزا نظام‏الدین احمد بن عبداللّه‏، حدیقة السلاطین، 1961م، تصحیح و تحشیه سید علی اصغر بلگرامی، حیدر آباد دکن، بی‏نا.

228. صادقی علوی، محمود، قطب شاهیان (تاریخ سیاسی و فرهنگی ـ مذهبی)، 1385، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ اسلام، تهران، دانشگاه تهران.

229. طباطبا، سید علی عزیزاللّه‏، برهان مآثر، 1355 ق، بی‏جا، جامعه دهلی.

230. لاهوری، عبدالحمید، بادشاه نامه (در احوال ابو المظفر شهاب الدین محمد شاه جهان بادشاه)،

1868 م، تصحیح مولوی کبیرالدین احمد و مولوی عبدالرحیم، به اهتمام اشیاک سوسیتی بنگاله، کلکته، بی‏نا.

231. لنبو لاهوری، محمد صالح، عمل صالح (شاه جهان نامه)، بی تا، تصحیح و تنقیح غلام یزدانی، به اهتمام اشیاک سوسیتی بنگاله، بی جا، بی‏نا.

232. محمد بختاور خان، مرآت العالم، تاریخ اورنگ زیب، 1979م، تصحیح و حواشی ساجده. س علوی، لاهور، اداره تحقیقات پاکستان.

233. محمدهاشم خان، مخاطب به خافی خان نظام الملکی، منتخب اللباب در احوال سلاطین ممالک دکن، گجرات و خاندیش، 1925م، تصحیح سر ولزلی هیگ، به اهتمام انجمن آسیایی بنگاله، کلکته، بی‏نا.

234. معصومی، محسن، فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی دکن در دوره بهمنیان (748 ـ 934 ق)، 1383،استاد راهنما هادی عالم‏زاده، یداللّه‏ نصیریان، رساله مقطع دکتری فرهنگ و تمدن ملل اسلامی، تهران، دانشگاه تهران.

235. منشی قادر خان، تاریخ قطب شاهی،1306 ق، به اهتمام سید برهان الدین احمد، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، بی‏نا.

236. میرابوالقاسم رضی‏الدین بن نورالدین،مخاطب به میر عالم، حدیقة العالم،1309 ق، به اهتمام سید عبد الطیف شیرازی، حیدرآباد دکن، بی‏نا.

237. ناشناس، تاریخ سلطان محمد قطب شاه، بی‏تا، به خط نظام ابن عبداللّه‏ شیرازی، نسخه خطی شماره 3885، کتابخانه ملی ملک، بی‏جا، بی‏نا.

238. نمرد، عبدالمنعم، تاریخ الاسلام فی الهند، 1410 ق، قاهره، الهیئة المصریة للکتاب.

239. نور محمد خان، روابط سیاسی و مناسبات دیپلماسی تیموریان هند با صفویان ایران،1367، رساله مقطع دکتری تاریخ، تهران، دانشگاه تهران.

240. هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، 1373،ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، نشر دانشگاهی.

241. هندوشاه، محمد بن قاسم، گلشن ابراهیمی، تاریخ فرشته، 1301 ق، چاپ سنگی، بی جا، بی‏نا.

242. Bernier, francois, travels in the mogul empire (1651 - 1668), delhis.chand, 1972.

243. Minorsky.v, the qara - qoyunlu and qutb - shahs, bulltin of the school of oriental and African studies, volum 17, 1995.

244. www.historylib.com


--------------
فصلنامه شيعه شناسي > شماره 15 > قطب شاهیان؛ احیاگران تشیع در دکن

نويسنده : صادقی علوی، محمود